روانشناسی

دوست داشتن یک نفر، مثل نقل مکان کردن به یه خونه ست.
اولش عاشق همه ی چیزهایی می شی که برات تازگی دارن. هر روز صبح از اینکه می بینی این همه چیز بهت تعلق داره حیرانی.
بعد به مرور زمان دیوارها فرسوده می شن. چوب ها از بعضی قسمت ها پوسیده می شن و می فهمی که عشقت به اون خونه به خاطر کمالش نیست.
بلکه به خاطر عیب و نقص هاشه....
تمام سوراخ سنبه هاش رو یاد می گیری. یاد می گیری چطور کاری کنی که وقتی هوا سرده کلید توی قفل گیر نکنه، یا در کمد رو چطور باز کنی که جیرجیر نکنه. اینا رازهای کوچیکی ان که خونه رو مال آدم می کنن....

#فردریک_بکمن

🌿♥️
دیدگاه ها (۱)

خوب بود وسیله‌ای اختراع میشد که خاطراترا مثل عطر در بطری نگه...

شخصی از خدا دو چیز خواستیک گل و یک پروانهاما چیزی که به دست ...

تا مادامی که باد می‌وزد،باران می‌بارد، تا طلوعِ آفتاب خبر از...

زندگی اسباب بازی پر زرق و برقی است که به امانت به ما سپرده‌ا...

ملت شما آخرش حساب کنین که هم ما داریم گوه می خوریم هم اینا !...

My lovely neighbor part : 1

part:10بدون اهمیت به بارونی که برای هر دو لذت بخش بود، چشم‌ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط